عقد دایی مهدی
بازم جشن و باز آوین گلی.... سر سفره عقد آوین گلی تا ماست دید به سمتش رفت و شروع به گفتن ما کرد و مجبور شدیم یکم بدیم بخوره بعد هم که رفتیم خونه زن دایی نانازی جای عروس نشست و ... وقتی هم که برای عوض کردن لباس رفتیم توی اتاق عروسک یاد بچگیش افتاده بود و مشغول خوردن شصت پا شد ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:57