سفرنامه مشهدی آوین
شب میلاد امام علی(ع) دایی اومد دنبالمون تا بریم دد که من تو
ماشین خوابم برد،همین که بیدار شدم دیدم یه جای جدید هستم
هنوز با این جای جدید آشنا نشده بودم که سوار اتوبوس شدیم و رفتیم
پیش یه موجود خیلی بزرگ که مامانی گفت اسمش هواپیماست
و اینجا بود که اولین سفر من آغاز شد
در این سفر که من برای پابوس امام رضا (ع) عازم مشهد شده بودم
مامانی،بابایی و خاله نجمه من رو همراهی میکردن
محلی که ما مستقر شده بودیم چند تا سرگرمی برای من داشت که
توی عکس مشاهده میکنید
اولین بار که رفتم پیش امام رضا(ع) خیلی خوش گذشت،اونجا یه جیره غذایی
داشتم که شامل یه تکه نون و یه لیوان آب بود،البته مامان چیزای دیگه هم برام
می آورد ولی من فقط نون و آب میخواستم
بعد از زیارت تصمیم گرفتیم تا برای رفع گرسنگی بریم رستوران که البته
چیز زیادی به من نرسید
در کنار زیارت،سیاحت هم داشتیماینجا عنبران طرقبه
ولی زیارت یه حال دیگه ای داشت
در راه برگشت برای اولین بار بود که من در حال بیسکوییت خوردن از شدت
خستگی یکدفعه خوابم برد
بعد از خرید سوغاتی دیگه پولی برام نمونده پس بهتره چمدون سفرم رو ببندم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)