آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

دوماهگی و یه عالمه خاطره

بعد از دو ماه بالاخره من قبول کردم که توی کریر بشینم.بد نبود ولی خیلی راحت نبودم و به چندتا عکس اکتفا کردم   چقدر توی بغل بیشتر خوش میگذره،لطفا منو پایین نذارین     حالا که منو زمین گذاشتین نه کلاه میخوام نه کفش.اصلا میخوام بخوابم       پنجاه و پنج روزگی اولین و آخرین روزی بود که من پستونک خوردم       نمیدونم این تل و دستبندم برای تولدمه یا خبرای دیگه ای هست       اخ جون اومدیم عروسی عروس فهمید تولد دو ماهگی منه یکی از کیک هاشو به من داد تا عکس بگیرم     چ...
19 مهر 1392

پنجاه روز پرخاطره

عروسک قشنگم پنجاه روز از روز تولدت گذشته و هر روز زیباتر از روز قبل سپری میشه عزیزم یک ماه ونیم گذشت و چیزای زیادی یاد گرفتی,میتونی با اراده خودت بخندی یا اعتراض کنی.میتونی بازی کنی,سرتو به سمت صدا یا هر چیز قابل توجهی برمیگردونی و اگه خوشایند بود می خندی. هفته ای دو سه بار میری حموم وکلی حال میکنی وقتی هم که میای بیرون کچل تر از قبل میشی.یدونه از عکسای قبل از حمومتو گذاشتم قربون کچل چرکولکم برم وقتی میذاریمت توی تشک توی یه چشم بهم زدن میای بیرون و به بازیت ادامه میدی اولین کلمه زندگیت رو هم توی روز چهل و هفتم از زندگیت گفتی که اون کلمه هم چیزی جز اغا نبود تو این مدت پیک نیک رفتی , مهمونی رفتی,خرید رفتی.... ...
7 مهر 1392

یک ماهگی آوین گلی

برای گرفتن قد و وزن چقدر وقت خوابم گرفته شد   یه سر و صداهایی داره میاد انگار امروز یه خبرایی هست     نمیدونم چرا مامان این لباس جدیدرو تنم کرد؟     پس همه این برنامه ها برای تولدم بود.بالاخره یک ماهم شد     بهتره از فرصت استفاده کنم چندتا عکس تکی بگیرم اگه بزارن     فکر کنم دارن دنبال من میگردن،برم ببینم چه خبره     مثل اینکه مهمونی دیگه تمومه اخه همه دارن میرن   روز خوبی بود ولی دیگه خسته شدم،بهتره برم یه چرتی بزنم ...
19 شهريور 1392

آوین سه هفته می شود

آوین با عکساش وارد میشود     حالا با این زخمی که زدم خفن تر شدم     ولم کنید تا حسابشو برسم     تا بفهمید سرکار گذاشتمتون یه دل سیر میخندم     چرا اینجا همه چی عجیب و غریبه   هورا بالاخره دست چپم رو نجات دادم.حالا برم سراغ دست راستم     اگه همه چی همینجور اروم پیش بره میتونم یه چرت بزنم     دیگه عکسی نیست ما بریم بخوابیم ...
11 شهريور 1392

دو هفتگی دخملی

توپولوی ما تفریبا" نیم ماهه شد اینم چند تا از عکسهای دو هفتگی عروسکم                                                                                                          &n...
3 شهريور 1392

اولین هفت روز شیرین

اولین روز زندگی عشق ما توی بیمارستان سپری شد تا از روز شنبه زندگی ماروشیرین تر کنه   دومین روز بابایی عشقم براش یه کیک خریده بودو تولد گرفت ه بود و آوین جون و مامانش کلی هدیه گیرشون اومد سومین روز عسلم همراه بابایی و مامان سوسن راهی کلینیک شدن تا واکسن بزنه اونجا یه تست زردی هم دادن که نشون داد جوجو یه کم زرده چهارمین روز فرشته کوچولو حسابی تمیز شد.صبح ناخن هاشو کوتاه کرد و عصر هم حمام کرد تست زردی هم تکرار شد که متاسفانه بالاتر از قبل بودو هممون رو نگران کرد پنجمین روز دخمل گلمون برای غربالگری رفت و تست زردی دوباره تکرار شد و خدارو شکر یه ...
26 مرداد 1392

آوین یعنی مانند آب پاک و زلال

بالاخره نی نی ما به دنیا اومد   نی نی ما دخمل شد.هورااااااااااااااااااااااااااا   اسمش آوین شد.هوراااااااااااااااااااااااااا   اطلاعات تکمیلی در پست های بعد توسط مامان و بابای آوین ارسال می شود.عاشختم خاله ...
18 مرداد 1392
1