آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

فسقل زرنگ میشود

1392/12/10 20:13
نویسنده : مامان و بابا
248 بازدید
اشتراک گذاری

نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند    نیشخند

از وقتی من شش ماهم تموم شد مامانی و بابایی و خاله تلاش کردند که من

 

 

بشینم ولی من امتناع میکردم .بالاخره بعد از هفده هجده روز اونا پیروز شدن و

 

 

حالا باید تلاش کنن تا منو بخوابونن.

 

 

 

 

البته برای اثبات زرنگی من همین بس که میتونم وایسمزبان

 

 

تو این مدت یه روز بابایی اومد دنبال من و مامان سوسن و خاله نجمه و رفتیم

 

 

مطب دکتر که مامانم بعد از کارش اونجا منتظر ما نشسته بود،دکتر چند تا چیز

 

 

رنگی گرفت جلوم و منم یکی رو انتخاب کردم ،بعد که اومدیم بیرون من دو تا

 

 

گوشواره ای رو که خودم انتخاب کرده بودم تو گوشم بودقلب

 

 

اینم همون شب من در حال میوه خوردنماچ

 

 

 

بالاخره کاری که مامانی خیلی دوست داشت رو براش انجام دادملبخند

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ابجي سجا
17 اسفند 92 15:19
الهي فدات ماشاءالله ممنون ميشم به وب ابجي جونم سربزنين
خاله مریم
17 اسفند 92 17:30
مبارکه عزیز دلم. هم گوشواره ها هم نشستنت.
عمو
18 اسفند 92 22:07
عمو جون دلم برات خیلی تنگ شده؛ انشاء الله چند روز دیگه بیام نشستنت رو ببینم.
مامان و بابا
پاسخ
مرسی عمو جونم.زود بیا که دلم خیلی برات تنگ شده
zoqhre
19 اسفند 92 8:59
به به گوشواره هاش مبارک خیلی قشنگ ایستاده،ماشالله
مامان و بابا
پاسخ
ممنون زهره جون.
مامان محیا(ارام جانم)
19 اسفند 92 14:40
من از شماخیلی خیلی ممنونم.من شمارو لینک کردم.
مامان محیا(ارام جانم)
19 اسفند 92 14:41
الهی فداش چ نازو خوردنی
مامان محیا(ارام جانم)
27 اسفند 92 14:32
دم همه اونایی که تو خونه تکونی دلشون ما رو دور نریختن گرم ما هم سعی می کنیم زیاد جا نگیریم! سال نو مبارک