پایان یازده ماهگی
با نزدیک شدن به تولد یک سالگی عسلک حسابی شیطون شده
وروز به روز خوشمزه تر میشه
عروسک مامانی مدت زمان بیشتری میتونه روی پاهاش وایسه،
وقتی یه چیزی رو میخواد با یه دست به اون اشاره میکنه و با
دست دیگه درخواست میکنه به این صورت که چهارتا انگشتش رو
به سمت کف دستش جمع میکنه
همه افراد خانواده و فامیل نزدیک رو به خوبی میشناسه و
وقتی چیزی دستش باشه و مثلا بگیم بده به خاله سریع دستش
رو دراز میکنه و اگه بگیم بده بخوره دستش رو میکنه تو دهن خاله
عروسکم بالاخره صندلی ماشین رو برای مدت طولانی قبول کرد و
حدود یک ساعت توی اون نشست
وقتی یه آشنا میبینه دستش رو دراز میکنه تا بغلش کنن
واگه اینکارو نکنن قهر میکنه
نفس مامانی هفت تا دندون درآورده و خیلی خوشمل شده
وقتی میخوایم بریم بیرون طلا دخمل باید حتما چند دقیقه توی کالسکه
بشینه بعد از در خونه بریم بیرون
ریتم کلمات رو بعد از ما تکرار میکنه و یه جورایی طوطی شده
توتو،جوجو،پیشی و ماهی رو میشناسه
قند عسل وقتی گرسنه میشه به سمت یخچال و گاز میره و
گریه میکنه
کم کم داره اجزا صورت رو یاد میگیره
نانا(خاله)،دادا(دایی)،عمه و عم(عمو) کلمات جدیدی هستن
که عروسکم میگه
و دیگه کم کم داریم آماده میشیم برای آماده کردن مقدمات تولد