عقد دایی مهدی
بازم جشن و باز آوین گلی....
سر سفره عقد آوین گلی تا ماست دید به سمتش رفت و
شروع به گفتن ما کرد و مجبور شدیم یکم بدیم بخوره
بعد هم که رفتیم خونه زن دایی نانازی جای عروس نشست و ...
وقتی هم که برای عوض کردن لباس رفتیم توی اتاق عروسک
یاد بچگیش افتاده بود و مشغول خوردن شصت پا شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی