آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم

1392/2/11 19:53
نویسنده : مامان و بابا
408 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها که هنوز نیستنت را به هوای داشتنت ثانیه شماری می کنم

ساکتم.......حرف نمی زنم

نه که چیزی برای گفتن نباشد...نه!

به این سکوت پیله کرده ام

نه که ندانم چه بگویم...نه!

این روزها از همیشه پرتر از حرفم

از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم

ولی من ماندم و یک عالمه ناگفته های نا شنیده

حرفهایم را جمع می کنم می گذارم گوشه ای روشن میان دلم!

می گذارمشان گوشه دلم و هرروز انها را گردگیری می کنم و یادشان می افتم و......

تا روزی که تو بیایی..

روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سارا
11 اردیبهشت 92 8:38
خیلی زیبا بود
اب نبات
11 اردیبهشت 92 10:42
چه قدر زیبا و دلنشین ...اگه لایق دونستید مرا با نام اب نبات مامانی و بابای لینک کنید ممنونم
حانیه
12 اردیبهشت 92 18:30
من از متنتون خیلی خوشم اومد


سجاد
4 خرداد 92 22:50
پیش منم بیا ... منتظرم ها